تن خسته

می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای چشمم فرود می آیی در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم را برای همیشه می بندم تا دیگر دوریت را حس نکنم

نظرات 1 + ارسال نظر
sanaz دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 18:09 http://alone111.blogsky.com

فکر خوبیه
اگه میخوای منو به اسم missing u لینک کن بهم بگو به چه اسمی لینکت کنم که منم لینکت کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد