غربت

کیست که غربت رفته را یاد کند / دل غربت زده را شاد کند

مینویسم این سخن از بهر دوست / تا بداند این دلم در فکر اوست . . .

رقیب

دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من؟
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من!

بی تقصیر

از من آزرده مشو، میروم از خانه ی تو، قبل رفتن تو بدان عاشق و بی تقصیرم، تو اگر خسته ای از دست دلم حرفی نیست، امر کن تا که بمیرم به خدا می میرم..

نگاه

من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم

وفا

ز دیدارت اگر دورم دلیل بی وفایی نیست وفا آنست که نامت را همیشه زیر لب دارم

برف

برف آمد و پاییز فراموشت شد . آن گریه ی یک ریز فراموشت شد . انگار نه انگار که با هم بودیم . چه زود همه چیز فراموشت شد .